مادربزرگت
نوشته شده توسط : آیسا

عزیزم مادر بزرگ پدریت خیلی بی تابی میکنه برای اومدنت. هی منو دعوا میکنه که چرا اینهمه این دست اون دست میکنی.بیارش دیگههههه

ولی خوب آخه منم برای خودم برنامه ریزی دارم مگه نه؟

عید که رفتهبودیم تبریز تا منو تنها گیر اورد شروع کرد از من بازجویی کردن.منم نشستم براش مفصل توضیح ذاذم که مادر من من بیشتر از شما دلم میخواد ایشونو بیارم ولی الان دیگه زمونه عوض شده. اینطوری نیست که یهو خبردار شی تو راهی داری. علم پیشرفت کرده و من میخوام این علم رو به خدمت بگیرم تا اونی که میاد بهترین باشه. به امید خدا...

دوستت دارم عزیزم





:: موضوعات مرتبط: بهترین من , ,
:: بازدید از این مطلب : 206
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 فروردين 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: